انواع ایثار (قسمت چهارم)
انواع ایثار(قسمت چهارم)
ایثار در ساعات کاری
خیلی از اوقات پیش می آید که فرد مدیر و مسئول اجرایی می بیند که پیشبرد برنامه های حوزه کاری اش و جبران کارهای عقب افتاده مجموعه و پیگیری کارها و امورات مهمی که سالهاست که غبار غفلت و فراموشی آنها را پوشانده، نیازمند آن است که بیش از رفع تکلیف، عمل کرده و بیش از ساعات موظفی کاری اش برای مجموعه وقت بگذارد و به 8 ساعت وقت کاری اداره اکتفا نکند و حتی الامکان زودتر از وقت مقرر کار خود را شروع کرده و یا دیرتر از وقت اداری به کار خود پایان دهد، چه بسیار مشاهده می شد در زمان جنگ، که فرماندهان ساعات زیادی را به فکر و مشورت و برنامه ریزی برای پیشبرد جنگ می گذاشتند و چه بسیار مشاهده می شد که در جهاد سازندگی بدون ثبت سوابق و ساعات به سرعت راه اندازی پروژه ها را در دورترین و صعب ترین مناطق دنبال می کردند. و در زمان حاضر نیز بنده از نزدیک دیدهام که موفقترین مدیران، معمولاً صبح زودتر از همه کارکنان در محل کاری خود حاضر میشوند. به عنوان مثال مدیر یک بیمارستان که صبح ها ساعت 5:30 در بیمارستان حاضر میشد و وقت بسیار زیادی را به بیمارستان اختصاص میداد و در یک سال بیمارستان را از درجه سه به درجه یک ارتقا داد و یا مدیر یک دبیرستان که شبها برای آینده مدرسهاش برنامهریزی می کرد و با پیگیری و جدیت، دبیرستان را به رتبه اول استان رساند و ... .
در این میان بدیهی است که مدیر ایثار کننده از وقت ، از مرخصی یک ماه در هر سال که حق قانونی هر مدیر است، استفاده نمی کند و همچنین هست که دانشجویی از غیبت سه شانزدهم خود فقط به حد ضرورت استفاده کند و نه برای استراحت و تفریح و ... .
ایثار از خواب و تفریح و حتی در بعضی موارد ایثار از سلامتی خود
وقتی انسان به عقبافتادگیها و خلأهای جبهه مستضعفین در سراسر دنیا نگاه میکند به خوبی در مییابد که اگر بخواهد با سرعتی معمولی حرکت کند راه به جایی نخواهد بُرد و در جبهه حق، حرکت چندانی رخ نخواهد داد. لذاست که دلسوز و دلباخته جبهه انسانیت بر خود فرض میداند که تمام وجودش را وقف کند لذا شب و روز نمیشناسد، خواب و خوراک نمیشناسد مدام در فکر و ذکر حرکت است. چه حرکتی؟ حرکتی نظامی؟ نه، مدام در حال و هوای تاختن به سمت اصلاح عالم و آدم است همان حرکتی که «کتاب و میزان» برای آن آمد یعنی «لیقوم الناس بالقسط»[1]
وقتی به زمانه جنگ تحمیلی نگاه میکنیم میبینیم بسیار اتفاق میافتاد که رزمندگانی چند شبانه روز پیاپی فرصت خواب پیدا نمیکردند و تنها به چند دقیقه خواب در هر شبانه روز اکتفا میکردند. در عملیاتی این بیخوابی و خستگی به قدری طولانی میشد که بعضی از رزمندگان که برای اصابت نکردن خمپاره دراز میکشیدند بلافاصله خوابشان میبرد، و یا بسیار اتفاق میافتاد که علیرغم سنگینی سلاح و کوله و ... مسیری طولانی را – ولو میدانستند برای سلامتی آنها ضرر دارد- طی میکردند. البته کسی انتظار ندارد که در دوران پس از جنگ هم کسی تا این حد از سلامتی و خوابش ایثار کند، اما این موضوع به ما یاد میدهد که پیشبرد و پیروزی این جبهه، با خواب و تنبلی و کسالت و رفاهطلبی و عیش و تفریح همخوانی ندارد. در اینکه اسلام تفریح و این گونه مسائل را مجوز داده، دو نکته وجود دارد که متأُسفانه معمولاً در نظر گرفته نمیشوند و باید به آنها توجه داشت.
الف) نکته اول اینکه در اسلام برخلاف نظامهای مادی تفریح و از این قبیل مسائل برای توده مردم دانسته شده و برای بزرگان مردم نکوهیده است. این موضوع در زمان جنگ هم در مورد امام (ره) و هم در مورد بسیاری از رزمندگان وجود داشت که سطح زندگی و تفریح پایینی داشتند. و امروز نیز مقام معظم رهبری یکی از بهترین اسوههای این موضوع هستند که با وجود سن زیاد و بعضی از نارساییهای جسمی باز هم بیشتر از توان فیزیکی معمول برای رتق و فتق مسائل کشور وقت میگذارند و سطح تفریح و خواب در ایشان از عامه مردم معمولاً کمتر است.
ب) نکته دوم در این خصوص این است که در اسلام مسائلی از قبیل توجه به خانواده و ورزش برای سلامتی و ... وجود دارد که اکثراً مورد افراط و تفریط قرار میگیرند از یک طرف عدهای توجه به خانواده و سلامتی و ظواهر و... چنان آنها را اسیر می کند که این مسائل را بهانهای برای کمکاری خود قرار میدهند و از طرف دیگر عدهای هم مسائل اجرایی آنها را چنان مشغول میکند که از خانواده و سلامتی خود به کلی غافل میشوند البته در اسلام گاهی در این مورد جوازی داده شده است، اما یک قاعده همیشگی نیست.
در مجموع اینکه همانطور که در جبهه دفاع مقدس، خوابم میآید، خستهام، کار دارم و... مطرح نبود امروز نیز برای رسیدن جمهوری اسلامی به قدرت اول منطقه، برای رسیدن یک دانشگاه به مرجعیت علمی و ... نیاز هست که عدهای حتی از امور مباحی مثل تفریح سالم هم ایثار کنند و تمام وقت و توان خود را وقف انقلاب کنند.
باید توجه داشت که مدیریت اسلامی را نمی توان در فضایی از فاکتورهای فکری و هنجارهای غربی به دست آورد. تلقی " حرکت انسان برای سود است" و یا تلقی "کار هرکسی برای به دست آوردن رفاه است" و تلقیهایی از این قبیل همگی در جامعه غرب مطرح بوده و از اسلام نمیباشد. لذا اینجاست که باید به کسانی که میگویند میخواهند به مرجعیت علمی یک دانشگاه برسند اعلام داشت که؛ چرا تحقق مرجعیت علمی را در فضایی از ساختارهای ارزشی غرب همچون رفاه و ... جستجو میکنید؟ و مهمتر اینکه چرا موانع تحقق مرجعیت علمی را در بیرون از وجود خودمان جستجو میکنیم؟ آیا نه این است که تحقق این مرجعیت علمی با ایثار ما دانشجویان از خواب و تفریح و لذات و تنبلی محقق میشود؟ در هر ماه چند نفر از ما به خاطر حجم بالای مطالعه و تحقیق سلامتیمان به مرز خطر میرسد؟ و....
ایثار از سایر علاقه ها و توانایی های خود
در زمان جنگ از رشته های گوناگون علمی و مذهبی تا اصناف مختلف در کنار هم، کار خود را تعطیل کرده بودند و تمام فکر و ذهنشان را به موقعیت فعلی شان یعنی جنگیدن اختصاص می دادند. امروز نیز در عین اینکه باید به بحث تخصص گرایی و لحاظ کردن علاقه توجه شود اما مهمتر این است که هر شخص اولاً حوزه کاری خود را با توجه به نیازها و اولویتهای جبهه انقلاب انتخاب کند و ثانیاً پس از ورود به آن عرصه، به جای دنبال کردن علاقههای شخصی اش ، نیازها و اولویتهای آن عرصه را شناسایی کرده و آنها را دنبال کند. این نوع از ایثار برای بعضی افراد بسیار سختتر از ایثار اقتصادی و ... است اما باید توجه داشت که از مصادیق پیروی از هوای نفس، دنبال کردن آن دسته از علاقه های شخصی علمی و اجرایی هست که اولویت و ضرورت امروز انقلاب نیست. در این مورد می توان شهید مطهری را مثال زد که نقل میشود ایشان فرمودهاند:« این آرزو به دل من ماند که یک بار موضوعی را که به آن علاقه دارم ، مطرح کنم، اما چه کنم که مقابله با انحرافات و کجرویها و ... مجال این موضوع را از من گرفت.» البته ایشان حقیقتاً ایثار بزرگی کرد که حتی از علاقههای فکری خودش برای جبهه خدا ایثار کرده است اما خداوند هم به حرکت او برکت داد و آثارش را پشتوانه فکری نظام اسلامی قرار داد.
ایثار از خانواده و عزیزان خود
وقتی به مردم نگاه میکنیم میبینیم که اکثر انسانها فرزندان و خانواده خود را بسیار زیاد و حتی بیشتر از خودشان دوست دارند. چه بسیار پدر و مادرانی که همه چیزشان را برای فرزندانشان میخواهند و چه بسیار افرادی که میخواهند در همه چیزشان، خانواده خود را نیز شریک کنند. قرآن کریم نیز فرزندان را زینت زندگانی دنیا میداند. همین علاقه شدید به فرزندان خود سبب میشود حتی بعضی از کسانی که با ظلم و جور مبارزه کرده و شکنجه شدهاند پس از به ثمر رسیدن مبارزه و تثبیت شرایط ، فرزندانشان روز به روز بزرگتر شده و حتی ممکن است که ظلم و خیانت کنند. اینکه کسی جلوی فساد مالی خانوادهاش را بگیرد شاید مصداق ایثار نباشد اما اینکه شخصی همچون رهبر معظم انقلاب (ایده الله تعالی) ورود فرزندانش به عرصه کارهای اجرایی را ممنوع کرده باشد و به آنها فقط اجازه روحانی و یا معلم بودن داده باشد مصداق بارز ایثار است که شخص برای اسلام و انقلاب حتی از فرزندان خود ایثار کند.
این یکی از عظیم ترین جنبه های ایثار است که شخص از دوست داشتنیترین چیزهای دنیایش برای خدا ایثار کند. البته برخورد با تخلفات فرزندان هم میتواند مصداق ایثار باشد. چرا که ترجیح حکم خدا بر میل باطنی خودمان است. امام (ره) نیز از فرزندشان برای اسلام ایثار کردند از خانواده سالها دور بودند و پس از انقلاب نیز برای پسر و خانواده خود جایی در حکومت باز نکردند و این ایثاری بس بزرگ است. وقتی انسان این موارد را میبیند ایثار از رابطههای خویشاوندی دیگر برایش رنگ میبازد و برای او آسان میشود که بین رَحِم و حکم خدا، حکم خدا را ترجیح دهد هر چند که خویشانش از دست او دلگیر شوند اما او برای خدا و اسلام و انقلاب حتی از موقعیت خویشاوندی خود نیز ایثار می کند.
ایثار از رأی و نظر خود جهت ایجاد وحدت رویه در مجموعه
انسانها معمولاً برای اعمال نظراتشان وارد عرصه اجرایی می شوند تا آن جایی که حتی گاهی برای اعمال نظراتشان خود را به سختی میاندازند و به خصوص اینکه عدهای اعمال نظراتشان را اثبات خودشان میدانند. اما گاهی اوقات پیش میآید که میان دو دیدگاه و نظر تعارض و یا اختلاف پیش میآید. تعارضی که گاهی ممکن است به از هم پاشیده شده مجموعه منتهی شود. اینجاست که معمولاً غرورها و خودخواهی بالا میگیرد و هر کس میخواهد حرف خود را به کرسی بنشاند. اما از آنجا که در بحثهای حکومتی، حفظ حاکمیت اسلامی از اوجب واجبات است و در سایر جاها نیز پیشبرد امور مهمتر هست باید این تعارض به خوبی و با کمترین تبعات و با صرف کمترین زمان ممکن خاتمه یابد. اما راه حل چیست؟ در اینجا ممکن است چند حالت وجود داشته باشد در هر کدام به تناسب راه حلی وجود دارد. بدیهی است آنجا که نظر اسلام مطرح است مثل رابطه حقیقت و مصلحت و یا امنیت و حقیقت و آزادی و ... و آنجایی که قرار است قانونشکنی اتفاق بیفتد باز هم پافشاری بر نظر ما که مقابله با قانونشکنی هست ، پسندیده است. اما بحث ما به وقتی مربوط میشود که در چارچوب اصول اسلام و قانون، در روندهای اجرایی اختلاف سلیقه وجود داشته باشد. نفس وجود اختلاف سلیقه چیز بدی نیست و حتی گاهی ممکن است باعث رشد هم بشود اما اگر اختلاف سلیقه در سطوحی باشد که به تعطیلی یا کند شدن کارها و مجموعه منجر شود باید جلوی آن گرفته شود که نیاز به راه حل دارد.
در اینجا اگر بشود با صحبت کردن طرفین دعوا قضیه تمام شود چه بهتر؛ و حتی اگر شد جمعی بین دو سلیقه ارائه داد که طرفین راضی شوند باز خوب است ، اما اگر هیچ یک از اینها چاره ساز نبود ، نیاز هست که یکی از طرفین از نظر خود ایثار کند. درست است که نظر او برای هدفی عالی است اما با ایثار از نظرش میتواند چیز مهمتر و عالیتری را حفظ کند. باید توجه داشت که ایثار از نظر خود فقط به مرحله کوتاه آمدن در مقابل نظر دیگری محدود نمیشود بلکه اگر فرد پس از آن نیز، نظر طرف مقابل را اجرا کرده و همراهی کند «ایثار از نظرش » کرده است. و حتی اگر فرد در داخل یا خارج مجموعه اعلام نکند که نظر من چیز دیگری بوده است و سعی را بر حفظ وحدت رویه بگذارد، باز دارد ایثار از نظر خود می کند.
ایثار از محبوبیت خود
هر فرد به میزان کمالات، اخلاقیات، ویژگی ها و صفاتش در نظر دیگران محبوب جلوه می کند. یکی شعاع محبوبیتش محدود و دیگری دارای محبوبیت فراگیر می باشد. معمولاً نوع بشر دوست دارد که محبوبتر شود و محبوبیت خود را حفظ کند. البته در دنیای امروز به دلایلی که شاید عمدهترین آن مردمسالاری باشد محبوب بودن برای مدیران اهمیت بیشتری پیدا کرده است یعنی مردمسالاری باعث شده تا عدهای برای جلب علاقه و محبت مردم خودشان را آنطور که مردم میخواهند جلوه دهند یعنی ولو شده از راه عوامفریبی و حتی نفاق محبوبیت خود را افزایش دهند. با اینحال گاهی پیش می آید که نیاز است از محبوبیت خود نیزایثار کرد.
به عنوان مثال در نظر بگیرید که؛ دشمن در تهاجم فرهنگی بعضی ارزشها را مورد هجمه قرار داده و در جامعه گریز از آنها به وجود میآورد، یا اینکه دشمن در تبلیغات داخلی و خارجی خود شخصی را باطل جلوه میدهد. حال اگر شخص محبوبی بیاید و از آن ارزشهایی که دشمن آنها را باطل جلوه داده ، دفاع کند و یا اینکه از آن اشخاصی که به لحاظ اجرای عدالت در معرض هجمه بیشتری هستند دفاع کند ، مشخص است که در اینجا شخص دارد از محبوبیت خودش برای خدا و اسلام و انقلاب هزینه میکند.
گاهی اوقات اجرای برنامههایی در کوتاه مدت هزینههایی در پی دارد و مشکلاتی برای مردم درست می کند اما در بلند مدت برای مردم بهتر و حیاتی تر است. در چنین مواقعی است که معمولاً افراد برای حفظ محبوبیت و جایگاه خود از انجام آن برنامه ها منصرف میشوند . حال اگر شخصی حاضر شود از محبوبیت خود حُسن استفاده کرده و این برنامه ها را اجرایی کند او دارد از محبوبیت خود هزینه میکند یعنی دارد از محبوبیت خود ایثار میکند[2].
گاهی نیز سنّتهای غلطی در یک جامعه و یا مجموعه وجود دارد که بسیار مورد اهتمام یک قوم است، در اینجا برای شکستن سنتهای غلط نیاز است که فرد یا افراد محبوبی از محبوبیت خود ایثار کنند و خط شکنِ شکنندگان این سنتها شوند. البته شرط چنین ایثاری این است که انسان جز از خدا از هیچ کس و از هیچ چیز دیگری، خوف نداشته باشد. چرا که اگر انسان از بدنام شدنش، منزوی شدنش، تنها شدنش و ... بترسد نمیتواند این کار را انجام دهد. شاید به علت همین ترسها بتوان گفت که سختترین نوعِ ایثارِ از محبوبیت، ایثارِ از محبوبیت خود در شکستن سنتهای غلط است که مخصوص سلسله پیامبران (علیه السلام) و پیروان درجه یک آنهاست. که امام خمینی (ره)از مصادیق بارز کسانی هست که از محبوبیت خود برای انقلاب و جنگ هزینه کرد، اما خدا چند برابر آن را به او برگرداند.
ایثار از حق خود برای اهداف عالی مجموعه
هیچ گاه این جمله امیرالمؤمنین علیه السلام از خاطرم نمی رود که فرموده اند: «تا زمانی که فقط به شخص من ظلم می شود، به خلفا و حکومتشان کاری نخواهم داشت»[3]
این یعنی ؛ ایثار از حق خود برای حفظ اصل جامعه اسلامی . و نیز این جمله امام مجتبی علیه السلام که فرمودند: «اگر قرار بود با معاویه بجنگم احدی از شیعیان زنده نمیماند ... » یعنی باز "ایثار از حق خود" برای حفظ تشیع. خلاصه اینکه از صدر اسلام تاکنون شاید دهها مورد از این ایثار بوده باشد. در زمان انقلاب و جنگ نیز این موضوع به وضوح دیده میشود. در مدیریت امروز جامعه نیز گاهی لازم است که یک مدیر از حق خود و یا حق مجموعه خود برای نیل به یک هدف بزرگتر ایثار کند. به عنوان مثال فردی میگفت رئیس دانشگاه پزشکی و شبکه بهداشت و درمان شهری بودم، فردی بسیار مدیر و توانمند را در رأس بیمارستان گذاشته بودم که کار مردم را بسیار خوب و عالی انجام میداد، و با اینکه میدانستم از نظر سیاسی زیراب مرا میزند باز هم برای اینکه بهتر و قویتر از او برای آن پُست وجود نداشت او را در رأس آن کار نگاه داشتم با اینکه حق من بود که زیرمجموعه خود را بر طبق سلیقه ام انتخاب کنم.
ایثار از پیشینه خود
معمولاً افرادی که در رأس مجموعه ای قرار دارند تمایل ندارند که بعد از آن در ردههای پایینتر همان مجموعه فعالیت کنند، چون آن فعالیت را اهانتی به پیشینه خود میبینند اما اگر کسی حاضر شود که برای عقیدهاش حتی در ردههای پایینتر آن مجموعه خدمت کند او دارد از پیشینه خود ایثار میکند. مثلاً اینکه رئیس جمهوری پس از پایان ریاست جمهوریاش حاضر شود به رئیس جمهور بعدی مشاوره، کمک و همکاری دهد. و همچنین اگر مدیری حاضر شود مثلاً در جایگاه یک معاون به مدیر بعد از خود همکاری دهد این ایثار از پیشینه خود است.
ایثار از درجه و رتبه و شأن خود در برخورد با زیرمجموعه خود
معمولاً یک مدیر در مقابل مافوق نرم و تسلیم و در مقابل مادون خشن و قاطع است اما در ادبیات اسلام گفته شده است که حاکم اسلامی باید با مستکبران سخت و قاطع و با توده مردم نرم و رؤوف باشد. حال یک مدیر هم ، باید در عین قاطعیت با زیرمجموعه خود نرم و مهربان باشد . مثلاً در شأن شناخته شده برای مدیر است که به سراغ او بروند و از او درخواست کنند ، اما اگر مدیر به سراغ کارمندان و کارگرانش برود ، مشکلات آنها را بپرسد و کمکشان کند او ایثار از رتبه و درجه خود کرده است. شاید بتوان نام دیگر این ایثار را "ایثار از ژست مدیریتی " نامید.
[1] - « لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ لِیَعْلَمَ اللّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللّهَ قَوِیٌّ عَزیزٌ » سوره حدید ، آیه 25
ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانی) و میزان (شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند؛ و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است، تا خداوند بداند چه کسی او و رسولانش را یاری میکند بیآنکه او را ببینند؛ خداوند قوّی و شکستناپذیر است!
[2] - شاید بتوان اجرای طرح هایی مثل سهمیه بندی بنزین و هدفمند کردن یارانه ها را از نمونه ی طرح هایی دانست که اجرای آنها تنها از دست کسانی ساخته است که از محبوبیت خود ایثار کنند .
[3] - و من کلام له علیه السلام لما عزموا علی بیعة عثمان : « لقد علمتم انی احق بها من غیری، ووالله لاسلمن ماسلمت امور المسلمین، ولم یکن فیها جور الا علی خاصة، التماسا لاجر ذلک وفضله، وزهدا فیما تنافستموه من زخرفه و زبرجه » نهج البلاغه ، خطبه 73