باز تعریف فرهنگ برای احیای فرهنگ شهدا
تعریف فرهنگ:
ما باید در قبال جامعه مان حساس باشیم، یک چیزی که آقایان سیاسی و یا برخی مسئولین در ملاقات با خارجیها دارند، این است که مثلاً میگویند: ما تمدن2000 ساله داریم، یک مدتی در اوایل انقلاب این مطلب از مُد افتاده بود، لکن دوباره مُد شده است. مثلاً یک وزیر از ایران با یک وزیر از کشور چین با هم برخورد میکنند ـ نه اینکه آن وزیر چینی بشکند ـ این میگوید که شما تمدن کهن دارید. آن یکی میگوید شما تمدن 2500 ساله دارید. که چه بشود؟ آیا منظور از تمدن یک مشت خرابه است. به یک فرد یونانی میرسیم، ما میگوییم: شما تمدن کهن دارید، آنها هم میگویند که شما تمدن کهن دارید، فرهنگ 2500 ساله. فرهنگ یعنی چه؟ اگر بخواهیم فرهنگ را در یک تعریف مختصر تعریف کنیم، "فرهنگ یعنی ماندهها"، به عنوان مثال یک طوفان میآید و میرود، حجم زیادی از باد عبور میکند، اما باید دید که چه اثری از خودش به جا میگذارد؟ یک تفکر به درون جامعه میآید و عبور می کند، چه قسمت از آن تفکر میماند و تهنشین میشود، مانده های آن تفکر در جامعه چیست؟ آنها جزو فرهنگ جامعه میشود. یک موج افعال و رفتار به سمت جامعه می آید، جامعه مورد هجوم غرب قرار میگیرد، آن اثری که به جا میماند جزو فرهنگ آن جامعه میشود. لذا این حرف معنا ندارد که بگوییم ما فرهنگ کهن داریم، جامعه مدام در معرض بادهای مختلف است، انسان باید خانهاش را محافظت کند، اینکه بگوییم خانة ما 2000 سال است که قدمت دارد، فایده ای ندارد، زیرا هر چه بود گذشت، الان که میخواهد طوفان بیاید مواظب باشیم و خانهمان را محافظت کنیم. ما باید در قبال فرهنگمان حساس باشیم.
اگر به فطرتمان رجوع کنیم، دوست داریم که ماندههای فرهنگی جامعهمان چه باشد؟ من دوست دارم که ماندههای فرهنگی جامعهام، تشیع اهلبیت(ع) باشد، هر چیزی غیر از تشیع اهلبیت(ع) برایم قیمتی ندارد. تخت جمشید و پاسارگاد و اینطور مکانها برای من قیمتی ندارد، این طور مکانها را میخواهم چه کار کنم؟ البته منظور این نیست که بزنیم وخرابش کنیم، نه، این مکانها باید باشد، تا هم خودمان عبرت بگیریم وهم آیندگان از دیدن آن عبرت بگیرند. ولی اجازه نمیدهم تخت جمشید جزو فرهنگ من باشد، اجازه نمیدهم در من اثر کند، اجازه نمیدهم فرهنگ هخامنشی و یا به عبارت دیگر مطالبی که از طریق هخامنشیان در این کشور جاری شد، در سرزمین وجود من رسوب کند و اثر بگذارد و بصورت فرهنگ بجا بماند، من اجازه نمیدهم.
ممکن است افرادی بگویند که اسلام فرهنگ 1400 ساله دارد. باید پاسخ داد؛ نه! صبر کنید، این حرفها چیست. فقط بگذاریم آن چیزی که از اهلبیت(ع) به سرزمین وجود انسان میآید، در وجودمان اثر بگذارد و بقیه آن ها را دفع کنیم. غیر از این به چه درد انسان میخورد؟ بیایم روی این مسئله حساس باشیم، اصلاً اجازه ندهیم که افکار دیگری در خانه قلب ما بیاید، درِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِ قلبمان را به روی افکار مختلف ببندیم.
در آیهای از قرآن میخوانیم، فَبَشِّرعِباد الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ، بشارت بده به آن دسته از مردم که صحبتهای مختلف را میشنوند و از بین آن ها احسنه را انتخاب میکنند. نکته جالب در مورد این آیه این است که این آیه باید به این صورت باشد "فَبَشِّرعِباد الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ حْسَنَهُ"، بشارت بده به آن بندگانم، که صحبتهای مختلف را میشنوند از داخل آن صحبت خوب را انتخاب میکنند، مناسب این معنا، آیه باید به صورت "فیتبعون حسنه" باشد، اما دوباره به قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم که جور دیگری نوشته شده است، فَبَشِّرعِباد الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ، این معنایش چیز دیگری باید باشد. باید به صورتی معنا کنیم تا احسنه جلوه کند. باید بگوییم که، بشارت بده به آن دسته از مردم که کلام حُسن و مطالب حُسن را میشنوند و از بین مطالب حُسن، اَحسن را انتخاب میکنند. مطالب حسنه و حسنات را میشنوند و از بین حسنات، اَحسنه را انتخاب میکنند. نه اینکه هر صحبتی را میشنوند. و مسلم است در بین محاسنی که همگان دارند آنچه احسنه است از اهلبیت(ع) است.
kheili jaleb va qabele estefade