شهدا صالحان و پیش قراولان حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی

اقتدا به سیره شهدا و صالحان برای تحقق آرمان ولی معظم فقیه در رسیدن به تمدن نوین اسلامی

شهدا صالحان و پیش قراولان حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی

اقتدا به سیره شهدا و صالحان برای تحقق آرمان ولی معظم فقیه در رسیدن به تمدن نوین اسلامی

شهدا صالحان و پیش قراولان حرکت به سوی تمدن نوین اسلامی

از ابتدای نهضت اسلامی تا کنون جانفشانی ها و از خود گذشتگی های بسیاری برای تحقق آرمان های اسلامی صورت گرفته است، اما جامع تین آرمانی که در برگیرنده همه آرمانهای شهدا و ایثارگران است، چیست؟! در جستجوی ایت سؤال بودم تا اینکه پس از بیانات رهبر معظم انقلاب(ایده الله تعالی) در جمع جوانان در مصلی امام خمینی بجنورد بنده نخ تسبیح افکار و مطالعات و پژوهش های خود را پیدا کرده و تصمیم گرفتم همت خود را بر این موضوع متمرکز نمایم.
توکل بر خدا

نویسندگان

جمعه, ۱۷ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۵۲ ق.ظ

۰

 آراستگى به فرهنگ ایثار و شهادت ، راه رسیدن به حیات طیبه است

 مراتب حیات‏

حیات، مانند وجود و نور داراى مراتب است و هر پدیده‏اى به اندازه ظرف ‏وجودى‏اش از آن بهره مى‏گیرد. حیات بر سه قسم است:

  1. «حیات نباتى»:

حیات نباتى،به معناى شادابى، رشد و نموّ و سرسبزى است. همه موجودات (گیاهان، حیوانات وانسانها) به جز جمادات، از این نوع حیات برخوردارند

  1. «حیات حیوانى»:

حیات حیوانى به معناى تحریک و تلاش جهت رفع نیازهاى مادّى است و حیوانات و انسان‏ها از این نوع حیات بهره‏مندند.

  1. «حیات معنوى یا حیات طیّبه»:

حیات معنوى و انسانى به معناى هدف‏مند بودن زندگى و در مسیر فطرت و در راستاى‏ عقل سلیم و وحى قرار گرفتن و حرکت کردن است. این نوع حیات، خاص انسان‏ها مى‏باشد.

در قرآن کریم، از حیات معنوى، بسیار یاد شده است؛ مثلاً مى‏فرماید: « یا ایّها الّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکم...» یعنی ؛ "اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون خدا و پیامبرش شما را به چیزى فراخوانندکه‏زندگى‏تان مى‏بخشد، دعوت آنان ‏را بپذیرید".

بنابراین حرکتى زندگى‏آفرین و طیّب است که در چارچوب وحى و رسالت قرار گیرد.

«أَوَ مَن کانَ مَیّتاً فَأَحییناهُ وَ جَعلنا لَه نُوراً یَمشى بِهِ فِى النّاسِ کَمَنْ مَثْلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ ‏مِنْها...». 

یعنی : "آیا آن کس که مرده بود و ما زنده‏اش ساختیم و نورى فراراهش قرار دادیم تا با آن در میان مردم‏ حرکت کند، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟!"

بدیهى است آن فرد و جامعه‏اى که از حق مى‏گریزد و به زندگى حیوانى رو مى‏آورد و در مسیر شیطان قرار مى‏گیرد، آثار و نشانه‏هاى حیات طیبه را از دست داده، به جمع مرده‏دلان‏ مى‏پیوندد.

امام على(ع) مى‏فرماید:

«آفریده نشده‏ام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بى خبر است».

تفاوت حیات مادّى با حیات معنوى و طیّبه این است که حیات مادّى فناپذیر و نابودشدنى است، چون طبیعت زندگى مادّى و فیزیکى چنین است؛ محکم‏ترین بناها، بادوام‏ترین حکومت‏ها، نیرومندترین انسان‏ها و هر چیز مادّى سرانجام کهنه و فرسوده وسپس نابود مى‏شود،  در حالى که حیات معنوى، فناناپذیر و جاودانى است، چرا که ‏پیوند با ذات پاک خداوند دارد و هر چیزى که با او نسبت و پیوند داشته باشد، رنگ ابدیت ‏به‏ خود مى‏گیرد. همانند: اعمال بندگان نیک، صالحان، شهیدان، پیامبران، امامان و مجاهدان راه حق.  چون این سرمایه‏هاى خود را براى خدا و در راه خدا به کار گرفته‏اند.

تبیین حیات طیّبه‏

حیات طیّبه از دو واژه «حیات» و «طیّبه» ترکیب یافته است. «حیات» یعنى زندگى و زیست در مقابل مرگ، گرچه ماهیت حیات همانند حقیقت وجود براى بشر ناشناخته ‏است، لیکن آثار و نمودهاى حیات در جهان آفرینش از هر چیزى نمایان‏تر است. بنابراین باشناخت آثار آن مى‏توان به مفهوم و ماهیتش پى برد.

واژه طیّب، - در برابر کلمه«خبیث» - یعنى به دور بودن از هرگونه آلودگى و ناپاکى.

به دیگر سخن: به هر چیزى که از آلودگى ظاهرى و درونى به دور باشد و خود نیزخوش‏آیند و شایسته و دلنشین باشد، «طیّب» گویند.

از این رو مى‏توان به فرق «طیّب» و «طاهر» پى برد؛ زیرا در «طهارت» جنبه دور کردن‏پلیدى مورد نظر است و در «طیّب» افزون بر آن، نظر به خوش‏آیندى، دلنشینى، کمال وجنبه اثباتى نیز هست. 

به همین دلیل، درباره پیشوایان معصوم(ع)، واژه «الطّیبین الطّاهرین» به کار برده مى‏شود؛ زیرا آنان، از هرگونه پلیدى و آلودگى ظاهرى و باطنى رهیده و به نقطه اوج کمال و وارستگى رسیده‏اند.

حیات طیبه و پاکیزه حیاتى است حقیقى و نه مجازى، حیاتى که از عزّت، قدرتمندى، خیر و سعادت، روح قناعت، باور حق، رضا و خشنودى الهى و اطاعت فرمان خدا برخوردار است.  این حیات از آلودگى‏ها، ظلم‏ها، خیانت‏ها، دشمنى‏ها، اسارت‏ها، ذلّت‏ها و انواع‏نگرانى‏ها پاکیزه است. 

حیات طیبه سرشار از فضاى معنوى، شادابى، راستى، یکرنگى، یکدلى، آرامش، صلح‏و صفا و انسانیت است. در جامعه برخوردار از این حیات، حاکمیت از آن خدا است و خیررسانى، سودمندى، شادابى و پویایى موج مى‏زند و همگان در سایه‏سار شجره‏ ایمان، زیستى شایسته دارند و دیگران را نیز به سوى این گونه زندگى فرا مى‏خوانند. در قرآن کریم مى‏خوانیم: «مَن عَمِل صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» .  یعنی ؛ "هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند - در حالى که مؤمن باشد - قطعاً او را با زندگى پاکیزه‏اى حیات‏حقیقى مى‏بخشیم و مسلماً اجرشان را بر پایه بهترین کارى که مى‏کردند مى‏دهیم".

علامه طباطبایى(ره) در تفسیر «حیات طیبه» مى‏نویسد: «خداوند، به انسان با ایمان اکرام کرده، زندگى نوین به او مى‏بخشد. البته مفهوم این سخن آن نیست که‏زندگى خبیث را به زندگى طیب تبدیل مى‏کند، بلکه در پرتو ایمان و عمل شایسته، زندگى نوینى به‏ مؤمنان مى‏بخشد که آن زندگى با این که از زندگى ظاهرى جدا نیست، لیکن خود حقیقتى مستقل و پابرجاست و اختلاف رتبه‏اى با زندگى مادى دارد. انسان، در پرتو «حیات طیّبه» ارجمند، کمال‏جو، توان‏مند، عزّت‏مند و برخوردار و سرشار از لذّت و سرور خواهد شد. چرا چنین نباشد، در حالى که‏او در زندگى همیشگى و زوال‏ناپذیر به سر مى‏برد و از نعمت بى‏پایان که اندوه و رنج و دل‏گرفتگى‏ندارد، بهره‏مند خواهد شد... و خداوند این زندگى را ویژه کسانى ساخته است که داراى ایمان و عمل‏صالح باشند». 

این شبیه این آیه است که مى‏فرماید:

"آیا آن کس که مرده بود و ما زنده‏اش ساختیم و نورى فرا راهش قرار دادیم، تا بدان در میان مردم راه‏ خود بیابد، مانند کسى است که در تاریکى زندگى مى‏کند؟! "

راه رسیدن به حیات طیبه، آراستگى به فرهنگ ایثار و شهادت‏

راه رسیدن به حیات طیبه سخت و ناممکن نیست، بلکه باید عوامل آن را شناخت و به‏کار بست و بازدارنده‏ها را از جلو راه برداشت و راهزنان و آسیب‏ها را نیز شناسایى کرد.

قرآن مجید مى‏فرماید: «فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما اَدْریکَ مَا الْعَقَبَةُ فَکُّ رَقَبةٍ اَوْ اِطْعامٌ فى یَوْمٍ ذى مَسْغَبَةٍ یَتیماً ذامَقْرَبَةٍ اَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبةٍ ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنوا وَ تَوَاصَوا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوا بِالْمَرْحَمَةِ اُولئِکَ اَصْحابُ الْمَیْمَنةِ» یعنی ؛ "پس او در گذرگاه سخت و گردنه قدم ننهاد و تو چه دانى که آن گردنه و گذرگاه چیست؟ آزاد کردن‏بنده است، یا اطعام به روز قحطى، به یتیم خویشاوند یا تهى دستى زمین گیر، وانگهى از کسانى باشدکه ایمان آوردند و یکدیگر را به صبر و بخشایش و رحمت سفارش مى‏کنند، اینان اهل سعادتند" [و برخوردار از زندگى پریُمن و حیات طیبه‏].

درس‏هایى که این آیات به ما مى‏آموزد عبارتند از:

  1. تا انسان از گردنه‏ها و گذرگاههاى سخت زندگى‏عبور نکند و دشوارى تکلیف را پشت سر ننهد، و خود را به فرهنگ ایثار و جهاد وشهادت آراسته نکند، به قلّه کرامت بالا نرود.
  2. با رسیدن به قلّه کرامت، نگرش و بینش گسترده و فراگیر پیدا مى‏کند، بلند همّت‏مى‏شود، از قید و بندهاى دست و پاگیر مى‏رهد، آن گاه به فکر رهایى دیگران از جاذبه‏هاى اسارت‏بار دنیا مى‏افتد.
  3. از خودبینى و فرو رفتن در خود بیرون مى‏آید و به جمع مى‏پیوندد و روحیه اجتماعى‏و خدمت به جامعه در او نموّ مى‏یابد.
  4. نقطه اوج کمال چنین انسان‏هایى ایثار و از خودگذشتگى براى دیگران و نیز یکدیگر را به صبر، احسان، و رأفت و رحمت سفارش کردن است. شهیدان در این اوج قرارگرفته‏اند، چرا که هستى خویش را در این راه تقدیم هستى‏بخش کرده‏اند. آنان فداشده‏اند تا دیگران حیات عزتمند و طیّبه داشته باشند و خود گل خوشبوى حیات طیبه‏ مى‏باشند.

زیستنِ با عزت، از جلوه‏هاى حیات طیّبه‏

از جلوه‏هاى حیات طیّبه که شهیدان و ایثارگران در آن قدم گذاشته‏اند، زیستن باعزّت و ذلّت‏ناپذیرى است.

عزّت یعنى شکست‏ناپذیرى، سختى، حمیّت، غلبه، استحکام و صلابت. عزیز کسى است ‏که داراى قوّت، حمیّت و صلابت است و ذلّت و خوارى را نمى‏پذیرد. خداوند متعال‏ عزیز است، چرا که هیچ کس و هیچ چیز نمى‏تواند بر او قهر و غلبه کند. او عزیز مطلق ‏است، یعنى هر عزیز دیگرى در برابر او ذلیل است، چون به جز ذات حضرت حق همه ‏موجودات به ‏طور ذاتى فقیر و نیازمندند، و اگر بخواهند به عزّتى دست یابند، تنها در پرتو عزت الهى میسّر است.

خداوند در توصیف انسان‏هاى عزیز و سربلند مى‏فرماید: «وَالَّذینَ اِذا اَصابَهُمُ الْبَغْىُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ»  یعنی؛ "و کسانى که هرگاه ستمى به آنها رسد (تسلیم ظلم نمى‏شوند و) یارى مى‏طلبند".

یعنى او در مقابل ظالم و ستمگر مقاومت مى‏کند و فریاد برمى‏آورد، و اگر به تنهایى‏قادر بر دفع ظلم نیست از دیگر مسلمانان یارى مى‏گیرد.

در آیه دیگرى از قرآن مى‏فرماید: « لا تَظْلِمونَ وَ لا تُظْلَمُونَ » یعنی؛ "نه ستم کنید و نه ستم بپذیرید".

نکاتى که از آیه استفاده مى‏شود:

- نباید تن به ظلم و ستم داد و سکوت کرد.

- باید به یارى مظلومان تحت ستم شتافت.

- نباید به کسى ظلم کرد. 

انسانهاى داراى حیات طیبه که زندگى با عزّت دارند از اسارت و زیر بار ستم رفتن‏بیزارند. امیرمؤمنان(ع) مى‏فرماید: « وَ لا تَکُنْ عَبْدَ غَیرِکَ وَ قَدْ جَعَلکَ اللّهُ حُرّاً »  یعنی ؛ "برده و بنده دیگرى مباش؛ زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است".

و به راستى کسى که تن به زندگى اسارت‏بار ظالمان سپرده و به حاکمیت ستمگران وطاغوت‏ها، رضایت داده، در حقیقت وابستگى به خواسته‏هاى نفس و جاذبه‏هاى دنیا راجایگزین خدا و رهبران الهى و باورهاى خود کرده است؛ در حالى که خداوند مى‏فرماید: «وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ » یعنی؛ "عزّت مخصوص خدا و رسول خدا و مؤمنان است". و یا در  جایی دیگر می فرماید : «مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً» یعنی ؛ "هر کس عزّت و ارجمندى خواهد، (باید از خدا بخواهد چرا که) بزرگى و عزّت همه از آنِ خداست". این آیه بدین معناست‏که زیستن با عزت را تنها باید از درگاه خداوند، درخواست وجستجو کرد.

پیامبر گرامى اسلام(ص) در کلامى زیبا فرمودند: « خداوند هر صبح و شام مى‏فرماید: من‏پروردگار عزیز شمایم، هر کس عزّت دو جهان را خواهان است، باید از (پروردگار)عزیز فرمان برد». 

نهى صریح و مؤکّد از سلطه کافران بر مؤمنان نیز نشان از این اصل مسلّم دارد که خداوند عزّت‏مدارى جوامع را در حیطه توحید و خداپرستى قرار داده است: « وَ لَنْ یَجْعَل اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤمِنینَ سَبیلاً »  یعنی ؛ "و خداوند هرگز براى کافران راهى [براى تسلط] بر مؤمنان ننهاده است".

این اصل در تمام ساحت‏هاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى حاکم است. 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی