آراستگى به فرهنگ ایثار و شهادت ، راه رسیدن به حیات طیبه است
آراستگى به فرهنگ ایثار و شهادت ، راه رسیدن به حیات طیبه است
مراتب حیات
حیات، مانند وجود و نور داراى مراتب است و هر پدیدهاى به اندازه ظرف وجودىاش از آن بهره مىگیرد. حیات بر سه قسم است:
- «حیات نباتى»:
حیات نباتى،به معناى شادابى، رشد و نموّ و سرسبزى است. همه موجودات (گیاهان، حیوانات وانسانها) به جز جمادات، از این نوع حیات برخوردارند
- «حیات حیوانى»:
حیات حیوانى به معناى تحریک و تلاش جهت رفع نیازهاى مادّى است و حیوانات و انسانها از این نوع حیات بهرهمندند.
- «حیات معنوى یا حیات طیّبه»:
حیات معنوى و انسانى به معناى هدفمند بودن زندگى و در مسیر فطرت و در راستاى عقل سلیم و وحى قرار گرفتن و حرکت کردن است. این نوع حیات، خاص انسانها مىباشد.
در قرآن کریم، از حیات معنوى، بسیار یاد شده است؛ مثلاً مىفرماید: « یا ایّها الّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ اِذا دَعاکُم لِما یُحییکم...» یعنی ؛ "اى کسانى که ایمان آوردهاید، چون خدا و پیامبرش شما را به چیزى فراخوانندکهزندگىتان مىبخشد، دعوت آنان را بپذیرید".
بنابراین حرکتى زندگىآفرین و طیّب است که در چارچوب وحى و رسالت قرار گیرد.
«أَوَ مَن کانَ مَیّتاً فَأَحییناهُ وَ جَعلنا لَه نُوراً یَمشى بِهِ فِى النّاسِ کَمَنْ مَثْلُهُ فِى الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها...».
یعنی : "آیا آن کس که مرده بود و ما زندهاش ساختیم و نورى فراراهش قرار دادیم تا با آن در میان مردم حرکت کند، همانند کسى است که در ظلمتها باشد و از آن خارج نگردد؟!"
بدیهى است آن فرد و جامعهاى که از حق مىگریزد و به زندگى حیوانى رو مىآورد و در مسیر شیطان قرار مىگیرد، آثار و نشانههاى حیات طیبه را از دست داده، به جمع مردهدلان مىپیوندد.
امام على(ع) مىفرماید:
«آفریده نشدهام که غذاهاى لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پروارى که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رها شده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بى خبر است».
تفاوت حیات مادّى با حیات معنوى و طیّبه این است که حیات مادّى فناپذیر و نابودشدنى است، چون طبیعت زندگى مادّى و فیزیکى چنین است؛ محکمترین بناها، بادوامترین حکومتها، نیرومندترین انسانها و هر چیز مادّى سرانجام کهنه و فرسوده وسپس نابود مىشود، در حالى که حیات معنوى، فناناپذیر و جاودانى است، چرا که پیوند با ذات پاک خداوند دارد و هر چیزى که با او نسبت و پیوند داشته باشد، رنگ ابدیت به خود مىگیرد. همانند: اعمال بندگان نیک، صالحان، شهیدان، پیامبران، امامان و مجاهدان راه حق. چون این سرمایههاى خود را براى خدا و در راه خدا به کار گرفتهاند.
تبیین حیات طیّبه
حیات طیّبه از دو واژه «حیات» و «طیّبه» ترکیب یافته است. «حیات» یعنى زندگى و زیست در مقابل مرگ، گرچه ماهیت حیات همانند حقیقت وجود براى بشر ناشناخته است، لیکن آثار و نمودهاى حیات در جهان آفرینش از هر چیزى نمایانتر است. بنابراین باشناخت آثار آن مىتوان به مفهوم و ماهیتش پى برد.
واژه طیّب، - در برابر کلمه«خبیث» - یعنى به دور بودن از هرگونه آلودگى و ناپاکى.
به دیگر سخن: به هر چیزى که از آلودگى ظاهرى و درونى به دور باشد و خود نیزخوشآیند و شایسته و دلنشین باشد، «طیّب» گویند.
از این رو مىتوان به فرق «طیّب» و «طاهر» پى برد؛ زیرا در «طهارت» جنبه دور کردنپلیدى مورد نظر است و در «طیّب» افزون بر آن، نظر به خوشآیندى، دلنشینى، کمال وجنبه اثباتى نیز هست.
به همین دلیل، درباره پیشوایان معصوم(ع)، واژه «الطّیبین الطّاهرین» به کار برده مىشود؛ زیرا آنان، از هرگونه پلیدى و آلودگى ظاهرى و باطنى رهیده و به نقطه اوج کمال و وارستگى رسیدهاند.
حیات طیبه و پاکیزه حیاتى است حقیقى و نه مجازى، حیاتى که از عزّت، قدرتمندى، خیر و سعادت، روح قناعت، باور حق، رضا و خشنودى الهى و اطاعت فرمان خدا برخوردار است. این حیات از آلودگىها، ظلمها، خیانتها، دشمنىها، اسارتها، ذلّتها و انواعنگرانىها پاکیزه است.
حیات طیبه سرشار از فضاى معنوى، شادابى، راستى، یکرنگى، یکدلى، آرامش، صلحو صفا و انسانیت است. در جامعه برخوردار از این حیات، حاکمیت از آن خدا است و خیررسانى، سودمندى، شادابى و پویایى موج مىزند و همگان در سایهسار شجره ایمان، زیستى شایسته دارند و دیگران را نیز به سوى این گونه زندگى فرا مىخوانند. در قرآن کریم مىخوانیم: «مَن عَمِل صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیوةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ اَجْرَهُمْ بِاَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» . یعنی ؛ "هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند - در حالى که مؤمن باشد - قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى حیاتحقیقى مىبخشیم و مسلماً اجرشان را بر پایه بهترین کارى که مىکردند مىدهیم".
علامه طباطبایى(ره) در تفسیر «حیات طیبه» مىنویسد: «خداوند، به انسان با ایمان اکرام کرده، زندگى نوین به او مىبخشد. البته مفهوم این سخن آن نیست کهزندگى خبیث را به زندگى طیب تبدیل مىکند، بلکه در پرتو ایمان و عمل شایسته، زندگى نوینى به مؤمنان مىبخشد که آن زندگى با این که از زندگى ظاهرى جدا نیست، لیکن خود حقیقتى مستقل و پابرجاست و اختلاف رتبهاى با زندگى مادى دارد. انسان، در پرتو «حیات طیّبه» ارجمند، کمالجو، توانمند، عزّتمند و برخوردار و سرشار از لذّت و سرور خواهد شد. چرا چنین نباشد، در حالى کهاو در زندگى همیشگى و زوالناپذیر به سر مىبرد و از نعمت بىپایان که اندوه و رنج و دلگرفتگىندارد، بهرهمند خواهد شد... و خداوند این زندگى را ویژه کسانى ساخته است که داراى ایمان و عملصالح باشند».
این شبیه این آیه است که مىفرماید:
"آیا آن کس که مرده بود و ما زندهاش ساختیم و نورى فرا راهش قرار دادیم، تا بدان در میان مردم راه خود بیابد، مانند کسى است که در تاریکى زندگى مىکند؟! "
راه رسیدن به حیات طیبه، آراستگى به فرهنگ ایثار و شهادت
راه رسیدن به حیات طیبه سخت و ناممکن نیست، بلکه باید عوامل آن را شناخت و بهکار بست و بازدارندهها را از جلو راه برداشت و راهزنان و آسیبها را نیز شناسایى کرد.
قرآن مجید مىفرماید: «فَلا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ وَ ما اَدْریکَ مَا الْعَقَبَةُ فَکُّ رَقَبةٍ اَوْ اِطْعامٌ فى یَوْمٍ ذى مَسْغَبَةٍ یَتیماً ذامَقْرَبَةٍ اَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبةٍ ثُمَّ کانَ مِنَ الَّذینَ آمَنوا وَ تَوَاصَوا بِالصَّبْرِ وَ تَواصَوا بِالْمَرْحَمَةِ اُولئِکَ اَصْحابُ الْمَیْمَنةِ» یعنی ؛ "پس او در گذرگاه سخت و گردنه قدم ننهاد و تو چه دانى که آن گردنه و گذرگاه چیست؟ آزاد کردنبنده است، یا اطعام به روز قحطى، به یتیم خویشاوند یا تهى دستى زمین گیر، وانگهى از کسانى باشدکه ایمان آوردند و یکدیگر را به صبر و بخشایش و رحمت سفارش مىکنند، اینان اهل سعادتند" [و برخوردار از زندگى پریُمن و حیات طیبه].
درسهایى که این آیات به ما مىآموزد عبارتند از:
- تا انسان از گردنهها و گذرگاههاى سخت زندگىعبور نکند و دشوارى تکلیف را پشت سر ننهد، و خود را به فرهنگ ایثار و جهاد وشهادت آراسته نکند، به قلّه کرامت بالا نرود.
- با رسیدن به قلّه کرامت، نگرش و بینش گسترده و فراگیر پیدا مىکند، بلند همّتمىشود، از قید و بندهاى دست و پاگیر مىرهد، آن گاه به فکر رهایى دیگران از جاذبههاى اسارتبار دنیا مىافتد.
- از خودبینى و فرو رفتن در خود بیرون مىآید و به جمع مىپیوندد و روحیه اجتماعىو خدمت به جامعه در او نموّ مىیابد.
- نقطه اوج کمال چنین انسانهایى ایثار و از خودگذشتگى براى دیگران و نیز یکدیگر را به صبر، احسان، و رأفت و رحمت سفارش کردن است. شهیدان در این اوج قرارگرفتهاند، چرا که هستى خویش را در این راه تقدیم هستىبخش کردهاند. آنان فداشدهاند تا دیگران حیات عزتمند و طیّبه داشته باشند و خود گل خوشبوى حیات طیبه مىباشند.
زیستنِ با عزت، از جلوههاى حیات طیّبه
از جلوههاى حیات طیّبه که شهیدان و ایثارگران در آن قدم گذاشتهاند، زیستن باعزّت و ذلّتناپذیرى است.
عزّت یعنى شکستناپذیرى، سختى، حمیّت، غلبه، استحکام و صلابت. عزیز کسى است که داراى قوّت، حمیّت و صلابت است و ذلّت و خوارى را نمىپذیرد. خداوند متعال عزیز است، چرا که هیچ کس و هیچ چیز نمىتواند بر او قهر و غلبه کند. او عزیز مطلق است، یعنى هر عزیز دیگرى در برابر او ذلیل است، چون به جز ذات حضرت حق همه موجودات به طور ذاتى فقیر و نیازمندند، و اگر بخواهند به عزّتى دست یابند، تنها در پرتو عزت الهى میسّر است.
خداوند در توصیف انسانهاى عزیز و سربلند مىفرماید: «وَالَّذینَ اِذا اَصابَهُمُ الْبَغْىُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ» یعنی؛ "و کسانى که هرگاه ستمى به آنها رسد (تسلیم ظلم نمىشوند و) یارى مىطلبند".
یعنى او در مقابل ظالم و ستمگر مقاومت مىکند و فریاد برمىآورد، و اگر به تنهایىقادر بر دفع ظلم نیست از دیگر مسلمانان یارى مىگیرد.
در آیه دیگرى از قرآن مىفرماید: « لا تَظْلِمونَ وَ لا تُظْلَمُونَ » یعنی؛ "نه ستم کنید و نه ستم بپذیرید".
نکاتى که از آیه استفاده مىشود:
- نباید تن به ظلم و ستم داد و سکوت کرد.
- باید به یارى مظلومان تحت ستم شتافت.
- نباید به کسى ظلم کرد.
انسانهاى داراى حیات طیبه که زندگى با عزّت دارند از اسارت و زیر بار ستم رفتنبیزارند. امیرمؤمنان(ع) مىفرماید: « وَ لا تَکُنْ عَبْدَ غَیرِکَ وَ قَدْ جَعَلکَ اللّهُ حُرّاً » یعنی ؛ "برده و بنده دیگرى مباش؛ زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است".
و به راستى کسى که تن به زندگى اسارتبار ظالمان سپرده و به حاکمیت ستمگران وطاغوتها، رضایت داده، در حقیقت وابستگى به خواستههاى نفس و جاذبههاى دنیا راجایگزین خدا و رهبران الهى و باورهاى خود کرده است؛ در حالى که خداوند مىفرماید: «وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنینَ » یعنی؛ "عزّت مخصوص خدا و رسول خدا و مؤمنان است". و یا در جایی دیگر می فرماید : «مَنْ کانَ یُریدُ الْعِزَّةَ فَلِلّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً» یعنی ؛ "هر کس عزّت و ارجمندى خواهد، (باید از خدا بخواهد چرا که) بزرگى و عزّت همه از آنِ خداست". این آیه بدین معناستکه زیستن با عزت را تنها باید از درگاه خداوند، درخواست وجستجو کرد.
پیامبر گرامى اسلام(ص) در کلامى زیبا فرمودند: « خداوند هر صبح و شام مىفرماید: منپروردگار عزیز شمایم، هر کس عزّت دو جهان را خواهان است، باید از (پروردگار)عزیز فرمان برد».
نهى صریح و مؤکّد از سلطه کافران بر مؤمنان نیز نشان از این اصل مسلّم دارد که خداوند عزّتمدارى جوامع را در حیطه توحید و خداپرستى قرار داده است: « وَ لَنْ یَجْعَل اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَى الْمُؤمِنینَ سَبیلاً » یعنی ؛ "و خداوند هرگز براى کافران راهى [براى تسلط] بر مؤمنان ننهاده است".
این اصل در تمام ساحتهاى سیاسى، فرهنگى، اقتصادى و اجتماعى حاکم است.